افسانه بشکه‌ جادویی

تعداد بازدید
01
جمعه 17 شهریور 1402
کتاب صوتی

کتاب صوتی

00 کاربر

در روزگاران قدیم شهری بود که در آن بشکه‌سازی فقیر با خانواده‌اش زندگی می‌کرد روزی او برای تهیه چوب بیرون شهر رفت و در آنجا بشکه‌ای شکسته دید تصمیم گرفت آن را با خود به خانه ببرد و تعمیرش کند پس آن را در انباری خانه که کارگاهش نیز بود، گذاشت و به همسرش گفت که آن را حسابی تمیز کند زن جارو را برداشت و به جان بشکه‌ی کهنه افتاد؛ اما چیزی نگذشته بود که جارو از دستش به داخل بشکه افتاد مرد را صدا زد و او با دیدن داخل بشکه بسیار تعجب کرد او خشکش زده بود بشکه پر از جارو شده بود و جاروها همین‌طور بیشتر و بیشتر می‌شدند مرد با خوش‌‎حالی گفت که این یک بشکه جادویی است و قرار شد جاروها را بفروشند و پول‌دار شوند تعداد جاروها به قدری زیاد بود که آنها کم‌کم خسته شدند مرد حالا تبدیل به تاجری پول‌دار شده بود و آوازه‌ی جاروهایش به بیرون شهر هم رسیده بود

دیگر ویدیو و موزیک های : کتاب صوتی