آهنگ شاید او را از داریوش آذر

شاید او باز به شهر آمده آشوبم باز آشوبم باز که از آشفتگی پنجره‌ها می‌ترسم می‌ترسم بوی زلفش همه جا هست ببینید ببینید مرا من از آوارگی خاطره‌ها می‌ترسم می‌ترسم می‌ترسم در دل آینه‌ام جان هوا زخمی بود چشم بر راه وداع گریه کنان می‌رفتم لحظه رفتن تو وزش باران بود خسته در سردترین فصل زمان می‌رفتم کاش به هر بوس تو را یاد تو را می‌جستم دل به هم عطر غم خاطره‌ای می‌بستم عشق در حافظه‌ام پلک نمی‌زد تا صبح چشم بر پنجره دلهره‌ای می‌بستم کاش به هر بوس تو را یاد تو را می‌‌جستم دل به هم عطر غم خاطره‌ای می‌بستم عشق در حافظه‌ام پلک نمی‌زد تا صبح چشم بر پنجره دلهره‌ای می‌بستم در دل آینه‌ام جان هوا زخمی بود چشم بر راه وداع گریه کنان می‌رفتم لحظه رفتن تو وزش باران بود خسته در سردترین فصل زمان می‌رفتم