داستان صوتی پدر عشق سحر موسوی صدای ناب پسر موزیک گویندگی دکلمه خوانی سحر موسوی
کاربر 5397دکلمه داستان کوتاه صوتی
17 کاربرروزی پدری به همراه پسرش به حمام عمومی در حمام پدراز پسر خود طلب اب نمود پسر با بی حوصلگی رفت و از گوشه ای کاسه ی سفالین ترک خورده و رسوب گرفته ای ک مخصوص اب ریختن روی تن و بدن مردم بود نه برای نوشیدن اب پیدا کرد وابی نه چندان خنک یافت و برای پدرش برد پدر با دیدن کاسه ی اب اندکی مکث کرد و به پسرش گفت
دیگر ویدیو و موزیک های : کاربر 5397دکلمه داستان کوتاه صوتی