موزیک music

محمد لطفییعنی نمیدونی

یعنی نمیدونی لازممی نمیدونی من حاضرم این جونو بدم بهت
به اون چشم قشنگت
یعنی نمیدونی نسخ بوته تنم نمیدونی قفس تو بدنم
نخ به نخ رفته تو رگام لنگ عطت شده هوام
بذار بزنه باد هی تو موهای بازت اینجور آروم باشه صورت نازت
تا دم صبح با تو بزنه آفتاب دوتا دستام موتو ببافه
تو که میخندی مگه میتونم واسه خندت نمیرم آخه
هر وقت دیدمت هروقت تنت نزدیکمه
پر زد دلم از دیدنت خندیدنت
من کم دیدمت انقدری که هستی کمه
انقدر که تو دور میشی ازم تنگ میشه دلم پر میزنه
بذار بزنه باد هی تو موهای بازت اینجور آروم باشه صورت نازت
تا دم صبح با تو بزنه آفتاب دوتا دستام موتو ببافه
تو که میخندی مگه میتونم واسه خندت نمیرم آخه
بهت گفتم یه قدم ازم دور بشی بری ببین میره نفسم
بهت گفتم دلمو بزن بشکن نخواه حتی معذرت ازم
ولی دلت که گرفت پاشو بیا سرتو رو شونم بذار
هرچی بد بشی تهش که چی نفس کی میره واسه اون خنده هات
بذار بزنه باد هی تو موهای بازت اینجور آروم باشه صورت نازت
تا دم صبح با تو بزنه آفتاب دوتا دستام موتو ببافه
تو که میخندی مگه میتونم واسه خندت نمیرم آخه