خدمت اجباری یک سرباز
کپشن صبا
این فیلم قرار بود یه فیلم فان باشه
و یادگاری بمونه…
همه بهم میگفتن میخوای موهاشو بزنی گریه میکنی
اما من میگفتم نه چرا باید گریه کنم
گریهم نمیگیره خب اخه تو موقیعتش قرار نگرفته بودم
شروع کردم
دستگاه رو روشن کردم
بغضم ترکید
سعی میکردم خودمو کنترل کنم که کلیپ خراب نشه
اما نتونستم
اصلا نمیتونستم اینکارو انجام بدم
بچهها بهم گفتن بزن یادگاری میمونه
اما تااخر نتونستم
سخت ترین کاری بود که تاحالا انجام داده بودم
و غمگین روز عمرم بود
بااینکه سختیهای زیادی رو تحمل کردم
اما حس میکنم سختترین و غمگین ترین روزام داره میرسه
اصلا دوست نداشتم این روزا رو تجربه کنم
سربازِ من