کتاب صوتی ناطور دشت اثر جیدی سالینجر قسمت 2
ناطور دشت ناتور دشت رمانی به قلم نویسنده آمریکایی جروم دیوید سالینجر است آراز بارسقیان مترجم این کتاب میگوید ناطورِ دشت داستان آدمی است شبیه من و خودت روایت زندگی پسر جوانی که سعی دارد تو این دنیای نکبتی، پیچوخمهای زندگی را از سر بگذراند و ببیند آخرسر کجای این دنیا باید وایستد
بسیاری از منتقدان ادبی معتقدند سلینجر این اثر را در نقد به جامعه مدرن غرب، بهویژه آمریکا نوشته است
خلاصه کتاب ناطور دشت ناتور دشت
ناطورِ دشت نوشته نویسنده آمریکایی دیوید سالینجر است و در آن داستان پسر جوانی روایت میشود که سعی دارد تو این دنیای نکبتی، مشکلات را پشت سر بگذارد و ببیند کجای این دنیا قرار دارد پسر جوان داستان سلینجر، هولدن کالفیلد نام دارد پس از انتشار ناطور دشت در سال 1951، هولدن کالفیلد به دومین شخصیت معروف داستانی جهان تبدیل شد هولدن با جهان خود بیگانه است او مظهر جوانانی است که در هر جای این دنیا ممکن است زندگی کنند جوانانی که فشارها و تنشهایی از قبیل زندگی کردن مطابق قوانین، تلاش برای رهایی از ارتباطات بیمعنای انسانی و محدود کردن شخصیتشان، آنان را از هر طرف احاطه کرده است
باید خاطرنشان ساخت ناطور دشت با روایت شیرین سلینجر و ترجمه خاص آراز بارسقیان آنقدر دلنشین است که خواننده کاملا با شخصیت آن، که در جستوجوی مفهوم واقعی زندگی است همدل و هم فکر میشود
خواندن کتاب ناطور دشت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
ناطور دشت از محبوبترین و تاثیرگذارترین رمانهای امریکایی است؛ بنابراین مطالعه آن را به همه کتابخوانها پیشنهاد میکنیم
درباره جی دی سالینجر
جروم دیوید سالینجر، نویسنده معاصر آمریکایی در سال 1919 در منهتن نیویورک از پدری یهودی و مادری مسیحی که پس از ازدواج با پدرش به یهودیت گروید به دنیا آمد نخستین اثر سالینجر به نام جوانان در سال 1940 در مجله استوری چاپ شد چند سال بعد طی سالهای 1945 و 1946، داستان ناطور دشت به شکل دنبالهدار در آمریکا منتشر شد و سپس در سال 1951 روانه بازار کتابِ این کشور و بریتانیا شد این کتاب در مدت کمی شهرت و محبوبیت فراوانی برای سالینجر به همراه آورد البته این کتاب در مناطقی از آمریکا بهعنوان کتاب غیراخلاقی معرفی شد و در فهرست کتابهای ممنوعه دهه 1990 منتشرشده از سوی انجمن کتابخانههای آمریکا ــ قرار گرفت
از دیگر آثار این نویسنده میتوان به فرانی و زویی، نُه داستان دلتنگیهای نقاش خیابان چهل و هشتم، تیرهای سقف را بالا بگذارید نجاران و سیمور، جنگل واژگون، نغمه غمگین، هفتهای یه بار آدمو نمیکشه و یادداشتهای شخصی یک سرباز اشاره کرد
جملاتی از کتاب ناطور دشت
اگر آمدهای بشنوی متولد کدام شهرم و کودکیِ نکبتم چطور گذشته و مامان بابام قبل از بهدنیاآمدنم چه میکردند و چه میدانم از این دیویدکاپرفیلدبازیها بیخیال اذیتت نمیکنم، راستش اعصابش نیست تعارف نکرده باشم اینها هم خمیازهآورند، هم اگر به گوش مامان بابام برسد که از زندگیشان چیزی درز دادهام، بندهخداها بواسیرشان در میرود آنقدر حساساند که نگو و نپرس، بهخصوص بابا نمیگویم مهربان نیستند چون توش شک ندارم، ولی خب زیادی حساساند بعدش هم قرار نیست عین این پیرمردها بشینم برات از سرگذشتم بگویم فقط برات از بلایی میگویم که دوروورِ کریسمس سال پیش سرم آمد و جانبهلبم کرد و کارم را به علافیِ اینجا کشاند به برادرم دیبی هم اینها را گفتهم تو هالیوود کار میکند