مَجله رنــگــی

مداحیاینقدر غم مردمو خوردیحاج مهدی رسولیمادر غمخوار

انقدر غم مردمو خوردی ای مادر غمخوار
شده حرفت ورد زبونا الجار ثم الدار
دلم از این میسوزه تو مدینه
یکی نمیگه چه غصه ای داری
تو که شب تا سحر واسه مردم؛ تو دعاهات چیزی کم نمیزاری
جوری فتنه شده، که تو حتی میون خوبا‌م یاری نداری
نگرانم من واسه این زخما…
نگرانم چون خونیه نفسات
مظلوم مادر؛ بی کس مادر
میدوید تو کوچه یه نفس مادر…
نفسش حیدر حیدر، حیدر حیدر
دنبال حیدر میدوید؛ از سینه اش خون میچکید
باز مشغول کاری با لبخند که انگار نه انگار
که ازت دوتا دنده شکسته؛ بین در و دیوار…
چرا برات نگران نباشم، که نفست گاهی برنمیگرده؟
الهی مادر برات بمیرم؛ که تموم نفسات پر درده…
اون دستای مهربونت، دیگه موهامونو رو شونه نکرده
چی شده پهلوت؟ کبوده بازوت… چه ورم داره گوشه ابروت
ای جان مادر؛ بی کس مادر…