دکتر صدا

آرمان گرشاسبی کیان پورتراب شهر خاموش

دور حصار این شهر؛ یه خط تیر تا آسمون رفته
دیگه روزای روشن از اینجا پر کشیدن؛ مارو یادشون رفته
عذاب این حال میکوبه به سینه جایی…
اما در این ویرانه سر میکشد؛ به هر نشانی
از آفتاب میخوانم؛ گرچه از پیش چشمم رفت
مرا باقیست خیالش؛ گرچه از پیش چشمم رفت…
نای رفتنی ندارد؛ چو چون شهر من همی ترانست
چه خاموش و سر به زیر مانده…
میخوانمش دوباره تا مرز آخرین نفس…
از آفتاب میخوانم؛ گرچه از پیش چشمم رفت
مرا باقیست خیالش؛ گرچه از پیش چشمم رفت…
───┤ ♩♬♫♪♭ ├───