شعر طنز محکمه الهی از خلیل جوادی
شعر طنز محکمه الهی از خلیل جوادی
یه شب که من حسابی خسته بودم
همینجوری چشامو بسته بودم
سیاهی چشام یه لحظه سر خورد
یه دفعه مثل مردهها خوابم برد
تو خواب دیدم محشر کبری شده
محکمه الهی برپا شده
خدا نشسته، مردم از مرد و زن
ردیف ردیف مقابلش واستادن
چرتکه گذاشته حساب کتاب میکنه
به بندههاش عتاب خطاب میکنه
میگه چرا اینهمه رج میکنید؟
راهتون رو بیخودی کج میکنید؟
آیه فرستادم که آدم بشید
با دلخوشی کنار هم جمع بشید
دلای غم گرفته رو شاد کنید
با فکرتون دنیا رو آباد کنید
عقل دادم برید تدبرکنید
نه اینکه جای عقل و کاه پر کنید
من بهتون چقدر ماشاالله گفتم
نیافریده باریک الله گفتم