دکتر صدا

Farrokh - Shab Shahr

رفت که رفت
اون که میگفت نمیاد هیچکی به جام،
یه بغل دلتنگی گذاشت برام ،
بارون شبونرو کاشت تو چشام
وصله زد
شب و روز منو به یه دنیا درد
پامو چسبوند به خیابونای سرد
این دیوونرو چشات دیوونه کرد
وقتی که شب رو تن شهر میزنه دیوونه میشم
تا نبیتمت تورو آروم نمیشم
مثه یه ابر که رو سر شهر میشینه میای میزنی زهر رو تن زخم دلم بارونی میشم